ما دو تا

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد....خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

ما دو تا

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد....خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

دریا باش نه یه لبوان آب

سلام 
خیلی جالبه! 
هروقت من یه کمی بد اخلاق میشم و غرغر میکنم و به قول آقای همسر ناشکری میکنم و به این دوریه چند وقته اعتراض میکنم و مشکلات دیگران رو نمیبینم٬ 
اونوقت خدا یه چیزی میزاره جلو چشمام  
بعد از کلی گریه کردن و حال آقای همسر رو گرفتن و باعث دلخوری ایشون شدن اومدم پای کامپیوتر تا یه کم حال و هوام عوض شه.. اونوقت اولین چیزی که خوندم متن زیر بود.. 
 
 
 
 
روزی شاگرد یه راهب پیر هندو را دید از او خواست که واسش یه درس بیاد موندی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .

استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "

شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "

راهب از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه . شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .

استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید. شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "

پیرهندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب . "  
 
 
 
خدایا خودت روحم رو برای تحمل سختی های زندگی رشد بده و کمکم کن تا دریا باشم